سهند صادقی‌بهمنی: امامت از نگاه شیعه، صرف حضور و امکان دسترسی به امام نیست تا در دوران غیبت سبب شود این عنوان یعنی امامت بر امام صادق نباشد.

زیارت گاه

چنانچه صرف وجود او در عین غیبتش نیز مولفه اساسی امامت به شمار نمی‌رود تا عدم صدق وظایف امام بر او در عصر غیبت کبری سبب جدایی این عنوان از شخص امام شود.چنانچه امامت به سن نیز مرتبط نیست و سن‌وسال در آن چندان موضوعیتی ندارد؛ چنان‌که در انبیاء نیز چنین بوده است. به‌عنوان مثال عیسی(ع) که در نوزادی انبعاث پیامبری داشته ودر گهواره سخن گفته است. از این‌رو امامت را در روند مستمر تاریخی خویش باید بیش از هر چیزی با نماد، نشانه و سمبل بودن در پیوند و پیوستگی دید. امامت به واقع سمبل و نشانه جریانی در جهان پس از پیامبر است که خود را بیش از همه پذیرای تعبد و سر تسلیم نهادن بر نواهی و اوامری می‌داند که ملاکات و مناطات آن روشن نیست.

پذیرش این امر که احکام تابع مصالح و مفاسدی است که شناسایی آن از کف عقل به دور است و قبول این نکته که عمل به استحسانات شخصی و مصالحی که در خیال به‌نظر به‌عنوان ملاک واقعی حکم عمل اختیاری می‌رسد و چنانچه در تصریحات ائمه اسلام آمده است، چیزی جز پیروی از نفس و خواهش‌های او نیست، سبب می‌شود تا یک راه بیشتر پیش روی نباشد و آن پذیرش تعبد است؛ یعنی وضعیتی که بیش از همه ائمه در پی تبلیغ و فراگیر کردن آن وضعیت بودند. شیعه در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم از سوی دیگری هم با این وضعیت روبه‌رو بود و آن امامت امام خردسال بود. امامت امام‌جواد(ع) سبب شد تا شیعه در یک تلاش اساسی ایمان خویش به تعبد را بیش از پیش به محک بگذارد. در این جستار که به مناسبت ولادت امام محمدجواد(ع) در نیمه رجب سال 195 فراهم آمده می‌کوشیم تا به گوشه‌ای از این تلاش فراگیر و متقابل اشاره کنیم.

شیخ محمد‌بن‌یعقوب‌کلینی، ولادت امام جواد(ع) را در رمضان سال 195هجری در مدینه گزارش کرده است. شیخ مفید نیز به تبعیت از کلینی همین تاریخ را به‌عنوان تاریخ ولادت در الارشاد ذکر کرده است. طبرسی اما در اعلام‌‌الوری ولادت ایشان را در نیمه رجب گزارش کرده و آن را به نقلی که از متون قدیمی به دست او رسیده است، مستند ساخته است.به هر روی تمام مورخان بر ولادت ایشان در سال مذکور اتفاق نظر دارند. در شهادت ایشان در آخر ذیقعده سال220 در کاظمیه بغداد نیز اختلافی به چشم نمی‌آید جز آنکه برخی از تذکره‌نویسان ائمه به ذکر ماه شهادت یعنی ذیقعده بسنده کرده‌اند. این را شاید بتوان از سر وضوح روز شهادت ایشان دانست که آخرین روز ذیقعده بوده است و شاید بتوان علت دیگر این امر را در نوسان ماه‌های قمری جست‌وجو کرد؛ چرا که شهادت ایشان در 30ذیقعده بوده است و برخی از ذیقعده‌ها بیش از 29 روز ندارند. در هر صورت با توجه به این امر که شهادت امام علی‌ بن‌موسی‌الرضا(ع) در صفر سال 203هجری روی داده، بنابراین امامت ایشان 17سال استمرار داشته است و این دوران را شاید بتوان سخت‌ترین دورانی به شمار آورد که بزرگان اصحاب ائمه با آن روبه‌رو شدند. به گونه‌ای که پیش و پس از آن هرگز چنین ابتلایی روی نداد. در باب مادر ایشان نیز اختلاف چندانی وجود ندارد، چرا که مادرشان ‌ام‌ولدی بوده است سبکیه نام که از شهر نوبه در آفریقا بوده و از این رو به نوبیه هم مشهور بوده است.

نکته جالب توجه در باب نصوصی که بر امامت ایشان از اصحاب ائمه گزارش شده، کثرت این متون و اسنادی است که با این متون برجای مانده است. در این اسناد می‌توان از سویی بزرگانی از اصحاب اجماع که امامیه بر صحت نقل ایشان اتفاق نظر دارند چون صفوان‌بن‌یحیی و محمد‌بن‌احمد بن‌ابی‌نصربزنطی را مشاهده کرد و از سوی دیگر می‌توان سراغ محدثان نام‌آوری چون جعفربن‌محمد‌بن‌قولویه و علی‌بن‌ابراهیم‌بن‌هاشم قمی را گرفت که در توثیق ایشان اجماع وجود دارد. توجه به متون این نصوص گذشته از ایجاد اطمینان بر اصل وجود نصب امامت امام جواد(ع)، ما را با فضای صدور چنین نصبی نیز آشنا می‌سازد.

در یکی از این متون بنا به متنی که شیخ مفید در الارشاد آورده، جعفر‌بن‌محمد‌بن‌قولویه از زکریا‌بن‌یحیی‌بن‌بصری روایت می‌کند که گفت: «شنیدم علی‌بن‌جعفر برای حسن‌بن‌حسین‌بن‌علی بن حسین(ع) حدیث می‌گفت و در ضمن سخنانش این مطلب را اضافه کرد: خداوند حضرت رضا(ع) را یاری کرد آن‌گاه که برادران و برخی عموهایش بر او ستم کردند! آن‌گاه به شرح ظلم ایشان می‌پردازد و آنکه تا چه میزان درباره امامت امام جواد(ع) بر امام رضا(ع) سخت رفته است. آن‌گاه گفت: من در آن جمع که درباره امامت ایشان تشکیک شد، برخاستم و گفتم: گواهی می‌دهم که تو نزد خدای عزوجل امام من هستی. حضرت‌رضا(ع) با این جمله من گریست و به من گفت: عمو جان! مگر نشنیدی که پدرم موسی‌بن‌جعفر(ع) می‌فرمود: رسول خدا(ص) فرمودند پدرم به فدای پسر بهترین کنیزان، پسر کنیز نوبیه(اهل نوبه) پاکیزه. از فرزندان اوست آن غایب آواره و خونخواه پدر و جدش. پس مردم بگویند که مرده یا کشته شده یا به فلان دره افتاده و رفته است.

من عرض کردم:‌ ای پسر رسول خدا راست گفتی» ( الارشاد، ج2، صص 387-386 ). این گزارش هر چند دارای اضطراب متن و تشویش معنوی است، اما لااقل می‌توانیم از جهت صحت مضمون بدان اطمینان حاصل کنیم، چرا که گزارش‌های دیگری هم متن آن را مورد تأیید قرارداده‌اند. یکی از این گزارش‌ها را کلینی در کافی آورده است. او نقل می‌کند که عموها و برادرزادگان در این‌باره که امام جواد(ع)امام بعد از علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) باشد تردید و تشکیک روامی‌داشتند و از بیان و ابراز این امر هم ابایی نداشتند اما چون ظاهرا بهانه‌ای نداشتند گندمگونی امام جواد(ع) را بهانه قرار دادند و آن را نشانه‌ای بر صحت باور خویش گرفتند. حضرت رضا(ع) هم برای آنکه این شبهه مرتفع شود، با وجود آنکه بر اساس فقه شیعه قیافه شناسی معمول نیست، از قیافه‌شناسان خواستند تا در میان چند کودک که امام جواد(ع) هم در میان ایشان نشسته بود تشخیص دهند که کدام یک فرزند ایشان است. قیافه‌شناسان نیز پس از مشاهده، شهادت دادند که امام جواد(ع) شباهت بسیاری به امام رضا(ع) دارد. اینگونه این بهانه نیز از دست نزدیکان امام گرفته شد. البته به هیچ روی نباید این شبهه را مختص نزدیکان امام به شمار آوریم، چرا که یاران مقرب امام نیز کم و بیش در دام این شبهه فرو غلتیده بودند و البته به لطف شفاف‌سازی‌ امام رضا(ع) و علم بی‌نظیر و حاضر جوابی کم نظیر امام جواد(ع) از این گرداب فکری، نجات‌ یافته بودند. این روایت را که 2نفر از اصحاب اجماع یعنی صفوان‌بن‌یحیی و احمد‌بن‌محمد بن‌ابی‌نصر‌بزنطی در سند آن قرار دارند و جعفر‌بن‌محمد‌بن‌قولویه آن را در کامل الزیارات به نقل از محمد‌بن‌یحیی‌عطار یکی از مشایخ شیخ محمد‌بن‌یعقوب‌کلینی گزارش کرده است، به واقع می‌توان حاصل چنین وضعیتی یافت:

«صفوان‌بن‌یحیی روایت می‌کند که به حضرت رضا(ع) عرض کردم: پیش از آنکه خداوند حضرت ابی‌جعفر(ع) [یعنی امام جواد(ع)، چرا که فرزند بزرگ‌تر امام جواد، جعفر بود] را به شما بدهد از شما راجع به امام پس از شما می‌پرسیدم و شما می‌فرمودید: خدا پسری به من خواهد داد و اکنون خدا این پسر را به شما داده است و دیدگان ما را به واسطه او روشن کرد و البته خداوند روزی را نیاورد که ما شما را نداشته باشیم. حال اگر خدایی ناکرده پیشامدی کرد به که پناه ببریم و امام ما که خواهد بود؟ امام با دست خود به ابی‌جعفر اشاره کرد که در پیش رویش ایستاده بود. عرض کردم قربانت گردم این کودکی خردسال است و فقط 3سال دارد [از این فقره به دست می‌آید که این سؤال و جواب در سال 199هجری در مدینه روی داده است]. فرمودند: خردسالی او چه زیانی به امامت او می‌زند؟ همانا عیسی(ع) کمتر از 3سال داشت که به پیامبری مبعوث گردید» (الارشاد، ج2، صص 388-387). با وجود تناقض ظاهری که در این روایت وجود دارد و در واقع به نوع طرح پرسش از جانب صفوان‌بن‌یحیی بازمی‌گردد، می‌توان پرسش او را به صورتی بازسازی کرد که این تناقض ظاهری مرتفع شود.

به این معنا که صفوان امامت امام جواد(ع) را در ظاهر پذیرفته است و امام جواد(ع) را به‌عنوان نشانه و سمبل جریان امامت قبول کرده، اما او در مسمای امامت بحث دارد. این پرسش او که سؤالات خویش را از که بپرسیم دقیقا نشانگر همین موضوع است. البته شاید بتوان در این گزارش نشانه‌هایی از قانع شدن صفوان را بر این امر که امام در مسمی و باطن هم امام است، بیابیم. اما گفت‌وگوی شدید او با بزرگان شیعه در بغداد درست 4سال پس از این پرسش و پاسخ او با امام که پس از شهادت امام رضا(ع) روی داده است، نشان می‌دهد که صفوان همچنان به‌نظریه خویش قائل است و لااقل عملا بدان قانع نشده، هرچند نظر آنها را پذیرفته و به کار می‌بندد.

البته این تفکر را تنها نمی‌توان مختص کسانی چون صفوان‌بن‌یحیی دانست، چرا که در گزارش‌های دیگر هم مشابه همین گفت‌وگو به چشم می‌خورد. جالب آنکه پاسخ امام نیز بر همین نحو است که در پاسخ او به صفوان گذشت. ایشان در پاسخ، معمولا به نبوت عیسی(ع) در خردسالی بل نوزادی استشهاد می‌کنند. البته ذکر این نکته هم لازم است که این حالت تا نوجوانی امام بیشتر دوام نیاورده است چرا که شیعیان پس از آشنایی با مراتب فضل و علم و کمال امام توانستند از این مرحله در حقیقت صعب به خوبی خارج شوند. خروج شیعیان اما دستاوردهای فراوانی برای ایشان به ارمغان آورد. شاید بتوان مهم‌ترین‌شان را در آمادگی ایشان برای پذیرش غیبت دائمی امام مشاهده کرد.

در هر صورت امری که به هیچ روی در عصر امامت امام جواد(ع) قابل انکار نیست، ورود این امر یعنی امامت به مرحله جدید است؛ مرحله‌ای که امامت دیگر به صرف حضور یا سن امام مرتبط دانسته نمی‌شود و بیشتر بر نقش نشانه‌ای و سمبلی آن به‌عنوان نماد یک جریان خاص فکری که خود را بیش از جریان‌های فکری دیگر منطبق بر متن قرآن و سنت نبوی می‌بیند، تأکید می‌شود. نکته دیگری که در این میان سبب شد تا امامت امام علیه‌السلام علاوه بر یک سمبل به‌عنوان یک روند حقیقی مورد توجه واقع شود مناظرات امام علیه‌السلام بود. بخشی از این مناظرات را می‌توان در عیون اخبار الرضا علیه السلام و الارشاد
شیخ مفید مشاهده کرد. مهم‌ترین این مناظرات اما مناظره‌ای است که امام با یحیی‌بن‌اکثم قاضی‌القضاه حکومت عباسی انجام داده است و سبب شده تا او سر تسلیم را در برابر علم امام فرود آورد.

کد خبر 137434

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز